گرگینه در شب

جک نسبت به دوستان خود وفادار است و حتی بعد از تبدیل شدن به گرگینه به دوستان خود صدمه نمی‌زند.

بین جک و السا جرقه‌ی رابطه‌ای عاشقانه ایجاد می‌شود.

در طول فیلم از عبارات و کلماتی توهین‌آمیز و نامناسبی استفاده می‌شود؛ تو بزرگ‌ترین سرافکندگی پدرت هستی، تو از چه تخم و ترکه پلیدی هستی، مرگ داره میاد به سراغت، بدون خون صلحی وجود ندارد و خون باید ریخته شود، اگه منو دور بزنی جفتتون رو می‌کشم.

در فیلم صحنه‌های زیادی از ترس، خشونت و وحشت وجود دارد. تمام صحنه‌ها به جز صحنه‌ی پایانی به صورت سیاه و سفید فیلم‌برداری شده است. در مهمانی، شکارچیان از تعداد قتل‌هایی که انجام داده‌اند صحبت می‌کنند و براساس تعداد کشته‌هایشان از آن‌ها قدردانی می‌شود. یکی از شکارچیان می‌گوید که بعد از کشتن 57 نفر، بوی خون‌ روی دستش باقی‌مانده است. جنازه‌ی رهبر گروه، در یک تابوت و در حالی که تکان می‌خورد و صحبت می‌کند به نمایش گذاشته می‌شود. در میهمانی از اسکلت سر انسان به عنوان ظرف استفاده می‌شود. در صحنه‌های زیادی افراد وارد درگیری‌های فیزیکی می‌شوند که در آن‌ها از سلاح‌هایی مانند شمشیرهای برنده، تیر و کمان و تبر استفاده می‌کنند. یکی از قاتلین سر دیگری را به دیوار می‌کوبد، دست فردی قطع می‌شود، در تیراندازی با کمان، تیری در گردن فردی فرو می‌رود و کشته می‌شود. السا قبر خاله‌ی خود را می‌شکند و اسکلت او را به بیرون پرت می‌کند. السا و جک درون قفسی بزرگ زندانی می‌شوند. وروسا، جک را با بلاد استون به گرگینه تبدیل می‌کند. گرگینه دست وروسا را گاز می‌گیرد و به درون قفس می‌کشد. نگهبانان با شوکرهای مخصوص به سمت گرگینه حمله می‌کنند. گرگینه از قفس فرار می‌کند، به نگهبانان حمله می‌کند و آن‌ها را می‌کشد. گرگینه گوش یکی از شکارچیان را گاز می‌گیرد و خون به اطراف می‌پاشد. سر یکی از شکارچیان توسط السا قطع و فرق سر او شکافته می‌شود. گرگینه با قدرت جادویی خود در چند ثانیه وروسا را می‌سوزاند و جنازه‌ی او را به سمت جنازه‌ی ‌یولیسیس پرت می‌کند.