گلنار فیلمی سینمایی دربارهی یک دخترک روستایی است که با پدربزرگ و مادربزرگ خود زندگی میکند. او با همه مهربان است و در کارهای خانه به پدربزرگ و مادربزرگ کمک میکند. یک روز که برای آب آوردن به سر چشمه رفته، باد دستمالش را میبرد. او هم در پی دستمال وارد جنگل میشود، راه را گم میکند و سرانجام از خانهی خرسها سر درمیآورد. خرسها او را به زور در خانه نگه میدارند تا کارهایشان را انجام دهد. احساسات گلنار از گم شدن، تنهایی و جدایی از والدین احتمالاً برای برخی کودکان همذاتپندارانه است. گلنار که همیشه مشتاق یادگیری است ناامید نمیشود و با پشتکار به تلاش ادامه میدهد تا راهی برای بازگشت به خانه پیدا کند. در نهایت هم دانایی و تدبیر او بر زور و قدرت خرسها چیره میشود. فیلم با برجسته کردن روابط دوستانه و خانوادگی، بر استفاده از عقل و تدبیر برای حل مشکلات تأکید میکند. فیلمبرداری در مناطق جنگلی شمال ایران به مخاطب کودک فرصت میدهد تا با پوشش و شیوهی زندگی مردم آن منطقه آشنا شود. صحنهها و موقعیتهای ترسناک و خشنی در فیلم وجود دارد. قیافهی عصبانی آقاخرسه که از کشتن و خوردن آدم حرف میزند و گلنار را به زور در خانه وادار به کار میکند ممکن است برای کوچکترها ترسناک باشد. چند مورد هم به مرگ مادر گلنار و خرسیخانم اشاره میشود. آقاخرسه با لحن بدی حرف میزند و حتی خرسیخانم را به زدن تهدید میکند. به علاوه، در کلبهی خرسها بارها به کلیشههای جنسیتی در گفتار و رفتار اشاره میشود؛ کارهای خانه وظیفهی خانمهاست و تنها وظیفهی مرد در خانه خوردن و خوابیدن است. همچنین، به تفصیل به رقابت خانم خانه و خدمتکار در برآوردن نیازهای خوراکی مرد پرداخته میشود و گلنار نیز نقشهی فرار خود را با استفاده از همین نقطهضعف آقاخرسه میکشد. تماشای فیلم برای کودکان زیر ۷ سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان ۷ تا ۹ سال نیز در صورتی پیشنهاد میشود که فیلم را با حضور و همراهی والدین تماشا کنند تا فرصت داشته باشند دربارهی موارد خشن و ترسناک یا بزرگسالانهی فیلم گفتوگو کنند.
گلنار، دخترک روستایی، که با پدربزرگ و مادربزرگش زندگی میکند، به چشمه میرود تا آب بیاورد. باد دستمال آبی او را، که یادگار مادرش است، با خود میبرد. گلنار در پی دستمال به جنگل میرود و راه را گم میکند. آقاخرسه و خرسیخانم او را برای انجام کارهای خانه و پختوپز نزد خود نگه میدارند و اجازه نمیدهند به خانه برگردد. پدربزرگ و مادربزرگ هم به کمک اهالی روستا به دنبال گلنار میگردند، اما او را نمییابند. خاله قورباغه خود را به گلنار میرساند و با هم نقشهای برای فرار میکشند. آنها در نهایت موفق میشوند خرسها را شکست دهند.
گلنار چگونه توانست از چنگ خرسها فرار کند؟ به نظر شما، آقاخرسه الگوی رفتاری مناسبی است؟ لباسهای اهالی روستا چه شباهتها یا تفاوتهایی با لباسهای محل زندگی شما دارد؟ با توجه به اینکه فیلم قدیمی است، آیا فکر میکنید هنوز اهالی همین شکلی لباس میپوشند؟ آیا میدانید اگر راه خانه را گم کنید، باید چه کار کنید؟ تا به حال همچین تجربهای داشتهاید؟