گودالها فیلمی سینمایی است که با اقتباس از رمانی با همین نام، نوشتهی لوییس سَچِر ساخته شده است. داستان دربارهی پسری به نام استنلی است که به جرم دزدیدن کفشی مربوط به یکی از معروفترین بازیکنان بسکتبال، به اردوگاه کار اجباری در تگزاس منتقل میشود. صاحب اردوگاه که زنی خشن است، پسران را مجبور به کندن گودالهایی میکند. پسران راز گودالها را نمیدانند، ولی بعد از ماجرایی که برای استنلی پیش میآید، همه متوجه راز اردوگاه و پیوند عجیبی که بین گودالها، اردوگاه، زن مالک اردوگاه، استنلی و گذشته وجود دارد، میشوند. در این مسیر، استنلی با بدرفتاری و قلدری پسران اردوگاه مواجه میشود و با دوستی با پسری به نام زیرو، روند وقایع را تغییر میدهد. فیلم حامل این پیام است که اثر هر آنچه ما انجام میدهیم، به ما یا به فرزندانمان بازمیگردد و در نهایت، این خوبی است که بر بدی پیروز میشود. فیلم همچنین بر ارزش و اهمیت دوستی، انعطافپذیری، تحمل سختیها و نیز بر ضدارزش بودن قلدری، ارعاب و نژادپرستی تاکید میکند. در فیلم صحنههای خشن و ترسناک متعددی وجود دارد؛ از جمله قلدری و زورگویی بعضی از پسرها و زد و خورد و درگیریهای زیاد بین شخصیتها. هکتور پس از حمایت از استنلی توسط مسئولین اردوگاه، تحت فشار قرار میگیرد و با بیل، پزشک اردوگاه را مضروب میکند. داستان فیلم پیچیده است و رفت و برگشت در زمان زیاد اتفاق میافتد؛ این موضوع ممکن است درک خط داستانی را برای کوچکترها دشوار کند. از آنجایی که شخصیتهای فیلم نوجوانان و بزرگسالاناند، به موضوعاتی مثل بوسیدن و سیگار و مشروب پرداخته میشود. تماشای این فیلم برای کودکان زیر ۱۱ سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان و نوجوانان ۱۱ تا ۱۳ سال هم در صورتی پیشنهاد میشود که فیلم را همراه والدین تماشا کنند تا هم احساس امنیت کنند و هم فرصت گفتوگو در مورد ترسها و نگرانیهایشان و نیز در مورد روند داستان را داشته باشند.
استنلی یلنتس چهارمین فرزند خانوادهای است که خود را اسیر نفرین اجدادشان به خاطر بدعهدی میدانند. طی یک اتفاق غیرمنتظره، استنلی متهم به دزدیدن یک جفت کتانی ارزشمند میشود و به کار در اردوگاه جوانان بزهکار در منطقهای خشک و بیآب و علف محکوم میشود. او که پسری آرام، خوشرفتار، مودب و منطقی است، در محیط اردوگاه مورد تمسخر و آزار و اذیت قرار میگیرد. در این بین، پسر ریزنقشی که زیرو صدایش میکنند، با استنلی دوست میشود. دوستی آنها نه تنها مسیر وقایع را در اردوگاه تغییر میدهد، حتی آثار شوم بدعهدی اجداد استنلی را جبران میکند.
فیلم به تاثیر سرنوشت در زندگی انسانها اشاره میکند. شما در اینباره چه فکر میکنید؟ به نظرتان زندگی ما تحت تاثیر سرنوشت است یا انتخابهایمان؟ به نظر شما چقدر از زندگی انسانها تحت تاثیر عملکرد گذشتهی آنها است؟ برای شما پیش آمده که به خاطر کاری در گذشته، در زندگی امروزتان به دردسر بیفتید؟ فکر میکنید چرا استنلی واقعیت را دربارهی وضعیت اردوگاه برای مادرش نمینوشت؟