
فیلمی انیمیشنی و موزیکال دربارهی دختری جوان، اختلاف او با نامادریاش بر سر دنبال کردن رؤیاهایش، فرار او از خانه و تجربهی تنهایی، ناامیدی و دوستی
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
«گیسوکمند» یک انیمیشن کامپیوتری سهبعدی است. داستان این انیمیشن که با اقتباس از افسانهی کلاسیک راپونزل از برادران گریم ساخته شده، دربارهی دختری شاهزاده به همین نام است که جادویی در گیسوانش نهفته است و توسط زنی به نام گاتل دزدیده میشود. زمانی که راپونزل به نوجوانی میرسد، میخواهد برجی را که از کودکی در آن زندانی بوده ترک کند اما گاتل همیشه کاری میکند که او از مردم و دنیای بیرون وحشت داشته باشد و به او اجازهی خارج شدن از خانه را نمیدهد اما وقتی دزدی به نام فلین رایدر به برج میآید، سفر خطرناک و ماجراجویانهای را با او برای خروج از برج آغاز میکند. راپونزل بر خلاف کلیشههای رایج در داستانهای پرنسسی، منتظر نمیماند تا رایدر او را نجات دهد. او سعی میکند به خودش کمک کند و شرایط را به خواست خودش تغییر دهد. این فیلم کودکان را تشویق میکند که به دنبال رؤیاهایشان بروند و به آنها نشان میدهد انسانها همیشه آنگونه که به نظر میرسند نیستند. همچنین به دختران یادآوری میکند که نیازی به نجات داده شدن ندارند و میتوانند از پس خودشان برآیند.
فیلم موقعیتها و صحنههای خشن و ترسناک متعددی دارد؛ از جمله دزدیده شدن راپونزل و جدا کردن او از والدینش، چهرهی ترسناک گاتل در پیری، ظاهر اراذل و اوباش در رستوران و صحنههای متعدد تعقیبوگریز. بخش زیادی از فیلم به عشق میان راپونزل و فلین میپردازد که موضوع کودکانهای نیست. موضوع فرار از خانه هم ممکن است برای بعضی از والدین نگرانکننده باشد و شاید تمایل داشته باشند در مورد این موضوع با کودکشان گفتگو کنند. تماشای این فیلم برای کودکان زیر ۶ سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان ۶ تا ۸ سال هم در صورتی پیشنهاد میشود که فیلم را با حضور و همراهی والدین تماشا کنند تا هم احساس امنیت کنند و هم فرصت داشته باشند در مورد موضوعات داستان با هم گفتگو کنند.
چکیده داستان
گیسوکمند، داستان شاهزاده راپونزل را تعریف میکند که به دلیل اینکه مادرش در دوران بارداری از یک گل خاص خورده، دارای موهای جادویی بلند با قدرت درمانی و جوانسازی است. این قدرت فقط برای نامادریاش، گاتل، یک عجوزهی پیر که راپونزل را در کودکی دزدیده، استفاده میشود که همیشه جوان و زیبا به نظر آید. از آنجایی که راپونزل در یک برج دورافتاده زندانی است، هر سال در روز تولدش آرزو میکند بتواند ستارگان زیبا را که آسمان را روشن میکنند، ببیند. زمانی که یک دزد فراری به نام فلین رایدر برج او را پیدا میکند، راپونزل او را در موهای خود اسیر میکند تا اینکه قول دهد او را برای دیدن فانوسهای معلق در هوا با خود ببرد و قبل از اینکه گاتل از مأموریت سهروزهاش برگردد، او را به برج برگرداند.
فرصتهایی برای گفتگو
آیا رؤیایی دارید که دوست دارید برای رسیدن به آن تلاش کنید؟ برای رسیدن به آن چکار میکنید؟
به نظرتان نامادری واقعاً راپونزل را دوست داشت یا فقط از او استفاده میکرد؟ راپونزل چه احساسی نسبت به او داشت؟
راپونزل چه شباهتها و چه تفاوتهایی با شاهزادههای دیگری که شرکت والتدیزنی تولید کرده دارد؟