
سریالی درام درباره قتل پدری آزارگر توسط دخترش، مواجهه با ثروت بیپایان پدر، تلاش برای پیدا کردن عشق واقعی و مقابله با دسیسههای افراد سودجو
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
سریال دختر مردم، برگرفته از رمان دختر مردم به نویسندگی هارون کمال است. داستان دربارهی زندگی دختری به نام ایزو است که به همراه پدر و نامادریاش زندگی میکند. رسول که اختلاف زیادی با همسرش دارد در یک درگیری او را از بالکن به پایین پرت میکند و سالهای سال ایزو تصور میکند که مادرش فوت کرده است. ایزو که از ظلمهای پدرش خسته است در آتشسوزی دست به قتل پدرش میزند. بعد از فوت پدر، ایزو صاحب اموال او میشود و پسری به نام هارون در تلاش است که از راه عشق به ایزو نزدیک شده و ثروتش را از او بگیرد. افراد زیادی با هدف سوءاستفاده از ایزو به او نزدیک میشوند و او باید با چالشها و دسیسههای زیادی روبهرو شود. سالها بعد ایزو هدف اصلی هارون را متوجه میشود، با مادر خود که سالها زندانی بوده رودررو میشود و مسئولانه خود را به ادارهی پلیس معرفی میکند. ایزو جسور، ماجراجو و سرسخت است. او در مقابل ظلمهای پدر میایستد و برای ورود به دانشگاه تلاش میکند و پنهانی در امتحانات شرکت میکند. او بعد از مرگ پدر با افراد ضعیف مهربان است و به آنها توجه ویژهای دارد.
در داستان موقعیتهای زیادی از ترس، خشونت و محتوای بزرگ سالانه وجود دارد. رسول دائماً در حال تحقیر افراد ضعیف است، ایزو را کتک میزند و با زبانی توهینآمیز با مردم صحبت میکند. ایزو که از پدر کینه دارد خانهی او را آتش میزند و باعث مرگ او میشود. رسول همسر سابق خود را کتک میزند و از بالکن خانه به پایین پرت میکند. مادربزرگ، مادر ایزو را سالها گروگان گرفته است و در اتاق نگهداری میکند. ایزو تصمیم به خودکشی میگیرد و خود را در دریا میاندازد. فردی ایزو را گروگان میگیرد و تهدید میکند که باید با من ازدواج کنی. دایی ناتی ایزو به او نگاه جنسی دارد. در نسخهی اصلی هارون تلاش میکند به ایزو تجاوز کند. در موقعیتهای زیادی از داستان روابط نامشروع با هدف کسب ثروت، خودکشی، تجاوز، گروگانگیری و خیانت نمایش داده میشود که مربوط به دنیای بزرگسالان است. همچنین افراد از مشروبات الکی، سیگار و مواد مخدر در سریال استفاده میکنند. واژهها و عبارات توهینآمیزی مانند بیشعور، بیپدر، گمشو، ساکت شو، به توچه و گورتو گم کن در سریال وجود دارد.
چکیده داستان
ایزو، دختری جوان که در کودکی گمان میکند مادر خود را از دست داده است، در خانهی پدری به همراه نامادریاش زندگی میکند. رسول، پدر ایزو، ظالم، زورگو و آزارگر است. ایزو با یاد و خاطرات مادر به زندگی ادامه میدهد، برای رویاهایش میجنگد و در تلاش است که با درس خواندن خواستهی مادرش را اجرا کند. او که از فشارهای پدر خسته و خشمگین شده است، در یک آتشسوزی پدر را به قتل میرساند و با ثروت بیپایان او روبهرو میشود. همزمان، هارون با هدف کسب ثروت به ایزو نزدیک میشود. ایزو با اینکه با چالشها، دردسرها و دسیسههای زیادی مواجه شده است، هیچگاه فکر تسلیم شدن را به ذهن خود راه نمیدهد. سالها بعد ایزو با مادرش که سالها زندانی بوده روبهرو میشود، هدف اصلی هارون را میفهمد و با مسئولیتپذیری خود را به ادارهی پلیس به عنوان قاتل رسول معرفی میکند.
فرصتهایی برای گفتگو
به نظر شما بزرگترین اشتباه ایزو در داستان چه بود؟
جسارت و شجاعت ایزو از چه موضوعی سرچشمه میگیرد؟
پیشنهاد شما برای مقابله با رفتارهای آزارگر پدر ایزو چیست؟