
سریالی درام دربارهی یک پزشک مبتلا به اوتیسم و تلاش او برای ارتقای مهارتهای ارتباطی و اثبات خودش به دیگران
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
این سریال که بر اساس سریالی کرهای با همین نام ساخته شده، دربارهی یک رزیدنت جراحی به نام شان مورفی است که مبتلا به اوتیسم است و در عین حال، توانایی تصویرسازی ذهنی شگفتانگیزی دارد. او در بیمارستانی مشغول به کار میشود، ولی به خاطر ضعفی که در برقراری ارتباط با همکاران و بیمارانش دارد، از طرف پرسنل و بیماران مورد کمتوجهی قرار میگیرد. شان به خاطر حادثهای که در کودکی برای برادرش رخ داده، تصمیم گرفته جراح شود و به همین دلیل، برای رسیدن به هدفش مصمم است و تلاش میکند نواقصش را برطرف کند و توجه دیگران را به خود جلب کند. پزشکی که او را از کودکی میشناخته، همیشه حامی و پشتیبان اوست و به او کمک میکند تا خودش را به دیگران اثبات کند. شان در نهایت موفق میشود رؤیایش را محقق کند و به عنوان یک جراح حرفهای به کارش در بیمارستان ادامه دهد. او مهارتهای ارتباطیاش را هم بهبود میدهد و علاوه بر پیشرفت در زندگی حرفهای، زندگی عاشقانه را هم آغاز میکند.
داستانهای این سریال در فضای بیمارستان اتفاق میافتند و جراحت و خونریزی، جراحی، پاره کردن و بریدن اعضای بدن و بیماری و مرگ و میر در قسمتهای مختلف شایعاند. در همهی این موقعیتها زخم و جراحی و خونریزی به وضوح نمایش داده میشوند و بعضی از بیماران، کودکان هستند. علاوه بر این، شخصیتهای سریال بزرگسالاند و مناسبات و روابط بزرگسالانه بین آنها در جریان است؛ زوجها هم را میبوسند و اشاراتی به روابط جنسی میشود. البته در نسخهی دوبله، عموم این صحنهها حذف شدهاند. نکتهی قابل توجه دیگر این است که با وجود اینکه سریال دربارهی یک شخصیت مبتلا به اوتیسم ساخته شده، به خاطر فضای سینمایی و سرگرمکنندهاش، تصویری واقعی و دقیق از این بیماری به مخاطب منتقل نمیکند و حتی ممکن است موجب سوءبرداشت دربارهی این افراد شود. تماشای این سریال برای افراد کوچکتر از ۱۳ سال پیشنهاد نمیشود. برای نوجوانان ۱۳ تا ۱۵ سال هم در صورتی پیشنهاد میشود که آن را با همراهی بزرگترها تماشا کنند تا هم احساس امنیت کنند و هم فرصت داشته باشند در صورت نیاز با هم گفتگو کنند.
چکیده داستان
شان مورفی یک رزیدنت جراحیِ مبتلا به نوع خاصی از اوتیسم است که حافظهای قوی همراه با تصاویر ذهنی خیلی روشن دارد. او با معرفی رئیس یک بیمارستان در کالیفرنیا که او را از چهارده سالگی میشناخته، به صورت مشروط در این بیمارستان مشغول به کار میشود. شان کودکی سختی را گذرانده است؛ او و برادر کوچکترش به خاطر بدرفتاریهای پدرشان با شان، از خانه فرار میکنند. برادر او در حادثهای در حین بازی در یک جای خطرناک، از ارتفاع سقوط میکند و شان در جلسهی توجیهیاش با مدیران بیمارستان، انگیزهاش از جراح شدن را اتفاقی میداند که در کودکی برای برادرش افتاده است. شان در مقام یک رزیدنت جراحی باید با بیماران و همکارانش ارتباط برقرار کند و به خاطر ضعف در این زمینه، ابتدا از طرف پرسنل بیمارستان نادیده گرفته میشود، ولی بهتدریج توانمندیهایش را نشان میدهد و جای خود را در بیمارستان باز میکند.
فرصتهایی برای گفتگو
به نظرتان این سریال چقدر میتواند به شما کمک کند تا با افراد مبتلا به اوتیسم آشنا شوید و درک بهتری از خصوصیات آنها داشته باشید؟ چه فیلمها یا سریالهای دیگری با این موضوع دیدهاید؟ کدام را مفیدتر میدانید؟
فکر میکنید چه چیزی باعث شد شان به تدریج مورد تایید پرشکان بیمارستان قرار گیرد؟ چیزی در او تغییر کرد؟
تماشای صحنههای مربوط به جراحی و خونریزی و پاره کردن اعضای بدن بیماران در شما چه احساسی ایجاد میکند؟ فکر میکنید چرا این صحنهها زیاد نشان داده میشوند؟