
سریالی انیمیشنی و خانوادگی دربارهی یک دختربچه و دوستانش و ماجراجوییهای همیشگی آنها در کنار هم و با همراهی بزرگترها
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
این سریال انیمیشنی دوبعدی که با اقتباس از کتابی با همین نام، نوشتهی رندی زاکربرگ ساخته شده، دربارهی دختربچهای هشتساله به نام دات است که همیشه در حال پیدا کردن راهحل یا برنامهریزی برای انجام کارها با استفاده از برنامههای روی تبلت یا کامپیوترش است. او در هر قسمت، با چالشی روبرو میشود و سعی میکند با همراهی والدین و دوستانش آن را حل کند. گاهی راهحلهای او و دوستانش به اندازهی کافی پخته نیستند و باعث به وجود آمدن دردسرهایی برای خودشان یا دیگران میشوند ولی آنها با روحیهی خوبی که دارند، اشتباهاتشان را میپذیرند و سعی میکنند با کمک هم و راهنمایی بزرگترها مسئلهی پیشآمده را حل کنند. موقعیتهایی که دات و دوستانش با آنها مواجه میشوند، به موضوعات روزمرهی زندگی خیلی از کودکان مربوطند؛ مثلا ترس از تاریکی، دلتنگی برای خانواده، کمک به دوستی برای نترسیدن از صدای رعد یا پیدا کردن وسیلهای که گم شده. والدین دات و بقیهی بزرگترها خوشرفتار و حمایتگرند و وقتی بچهها نیاز به کمک داشته باشند، در کنارشان هستند. بچهها در قسمتهای مختلف یاد میگیرند احساساتشان را بشناسند و بیان کنند، با دیگران همدلی کنند، کارها را به صورت گروهی انجام دهند، مسئولیتپذیر باشند، اشتباهاتشان را بپذیرند و برای جبران خطاهایشان تلاش کنند.
گاهی اتفاقاتی برای بچهها میافتد که ممکن است برای کوچکترها ترسناک باشند؛ مثلا سگ دات از رعدوبرق میترسد یا دوستش از طوفان خوشاش نمیآید. یکی دو بار هم از کلماتی مثل ترسو یا احمقانه استفاده شده است. موقعیتهای سریال و اتفاقاتی که برای بچهها میافتد، ممکن است برای کودکان خردسال قابل ارتباط نباشد. تماشای این سریال برای کودکان کوچکتر از ۴ سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان ۴ تا ۶ سال هم در صورتی پیشنهاد میشود که آن را با همراهی بزرگترها تماشا کنند تا فرصت داشته باشند در صورت نیاز با هم گفتگو کنند.
چکیده داستان
دات یک دختربچهی هشتسالهی پرحرف و پرانرژی است که در هر قسمت، ماجراهای مختلفی را در کنار خانواده و دوستانش تجربه میکند و برای حل مسائلی که با آنها مواجه میشود، از تبلت و کامپیوترش استفاده میکند. دوستان او، هال، روبی، نِو و دِیو نام دارند و سگی به نام اسکرچ هم همیشه همراه اوست. ترس از تاریکی و رعدوبرق، گم کردن عروسک، پیدا کردن گنج، رفتن به اردو و بازی کامپیوتری در کنار دوستان، از جمله اتفاقاتی است که در هر قسمت برای دات و بقیه میافتد.
فرصتهایی برای گفتگو
در این قسمت چه ماجرایی برای دات و دوستانش پیش آمد؟ آنها برای حل مسئلهای که با آن روبرو شدند چه راهحلی پیدا کردند؟ آیا راهحلشان مفید بود؟
به نظر شما دات با کدامیک از دوستانش رابطهی صمیمانهتری دارد؟ فکر میکنید چرا آنها با هم صمیمیترند؟
اگر برای شما مسئلهای پیش بیاید چه کار میکنید؟ از چه کسانی کمک میگیرید؟