
سریالی تلویزیونی و درام دربارهی پسر نوجوانی ساده و کنجکاو، زندگی در فقر و تلاش او و مادربزرگش برای بهتر شدن شرایط زندگی
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
قصههای مجید سریالی تلویزیونی، با اقتباس از کتابی با همین نام از هوشنگ مرادی کرمانی است. این سریال روایتگر بخشهایی از زندگی نوجوانی به نام مجید و مادربزرگش، بیبی است که در اصفهان زندگی میکنند. مجید نوجوانی ساده و خوشقلب است که آرزوهای بزرگی دارد. او در بعضی از درسها ضعیف است ولی خوب انشا مینویسد و آرزو دارد روزی نویسنده شود. او همچنین عاشق فیلم و بازیگری است. زندگی روزمرهی مجید در خانه و مدرسه و محله، سرشار از تجربههای تلخ و شیرین است. او در مسیر این تجربهها اشتباهات زیادی میکند، پشیمان میشود، درسهایی میآموزد و بزرگ میشود. او برای رسیدن به خواستههایش دست از تلاش برنمیدارد و با سماجت و خوشدلی، اطرافیانش را مجاب میکند تا با او همراهی کنند. امید، ناکامی و ماجراجویی از موضوعات برجسته و تکرارشونده در این سریالاند.
این سریال موقعیتهای خشن و ترسناکی هم دارد؛ برای مثال بعضی از تجربههای مجید تلخ و دردناکاند و در بعضی از موقعیتهای به تصویر درآمده در خانه یا مدرسه، او از بیبی یا از معلم و ناظم کتک میخورد. در مجموع، موضوعات طرحشده در این سریال که عموماً به دنیای نوجوانی مجید مربوط میشوند، موضوعات معناداری در دنیای کودکان کوچکتر نیستند. تماشای این سریال برای کودکان کوچکتر از ۱۰ سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان ۱۰ تا ۱۲ سال هم در صورتی پیشنهاد میشود که آن را با حضور و همراهی والدین تماشا کنند تا فرصت گفتگو دربارهی موقعیتهای پیشآمده را پیدا کنند.
چکیده داستان
شخصیت اصلی این سریال نوجوانی به نام مجید است که با مادربزرگش در اصفهان زندگی میکند. آنها با حقوق باز نشستگی پدربزرگ روزگار میگذرانند ولی بیبی با بافتن ژاکت و فروش آنها و مجید با کار در نانوایی در بعد از ظهرها و ایام تابستان، کمکخرج خانهاند. مجید در برخی از درسها ضعیف است ولی خوب انشا مینویسد و آرزو دارد روزی نویسنده شود. او عاشق فیلم و بازیگری است اما یتیم است و وضعیت مالی خوبی هم ندارد. همهی اینها همراه با شیرینکاریهای دیگر او دستمایهای برای خلق قصههای مجیدند.
فرصتهایی برای گفتگو
به نظر شما مجید چه ویژگیهایی دارد که او را محبوب و دوستداشتنی میکند؟ چه ویژگیها و رفتارهایی دارد که شما را آزار میدهد؟
رابطهی مجید و بیبی به نظر شما چگونه است؟ چقدر احساسهای هم را میفهمند؟ آنها چطور احساساتشان را به هم نشان میدهند؟
زندگی مجید چه شباهتها و تفاوتهایی با زندگی شما دارد؟ به نظرتان زندگی در شهر اصفهان و در آن زمان، با امروز چه تفاوتهایی کرده است؟