
سریالی انیمه و خانوادگی دربارهی زندگی پرماجرای دختربچهای یتیم و تجربههای سرشار او در عین فقر و بیسرپرستی
سنجهها
آنچه والدین باید بدانند
این سریال انیمیشنی دوبعدی بر اساس رمانی با همین نام، اثر باج ویلسون ساخته شده که به عنوان پیشدرآمدی بر رمان آنه از گرین گیبلز نوشته شده است. در این داستان، ماجراهای زندگی آنه شرلی در سالهای قبل از سرپرستی توسط ماریلا و متیو به تصویر کشیده شده است. آنه بعد از مرگ والدینش در خانهی عمهاش زندگی میکند و در کارهای خانه و نگهداری بچهها به عمه کمک میکند. او به خاطر فقر شدید خانوادهی عمه همیشه نگران است که به پرورشگاه سپرده شود. آنه در این سالها ماجراهای مختلفی را از سر میگذراند؛ از خانهی عمه به خانهی دیگری که تعداد زیادی بچه دارند فرستاده میشود و در نهایت به پرورشگاه سپرده میشود. او در مسیر این رخدادها یاد میگیرد که زندگی پر از خوشی و ناخوشی است و هیچ کدام آنها دوام ندارند. سریال با نشان دادن اتفاقات تلخ و سنگینی که در زندگی آنه رخ میدهند بر این نکته تاکید میکند که شادی و لذت بردن از زندگی، به خواست و تلاش ما بستگی دارد و درهمتنیدگی تلخی و شیرینی، طبیعت زندگی است.
اتفاقات خشن و ترسناک زیادی در زندگی آنه رخ میدهد؛ والدین او در اثر بیماری مردهاند و غم نبودنشان همیشه آنه را آزار میدهد. او در خانهی عمه زندگی سخت و فقیرانهای دارد و باید در کارهای خانه به عمه کمک کند. او حتی مجبور میشود موقع زایمان عمه در کنارش باشد و در به دنیا آمدن بچه او را همراهی کند. آنه همیشه نگران است که به پرورشگاه سپرده شود و در نهایت این اتفاق میافتد. او به خاطر بیسرپرستی و فقیر بودن، مورد آزار و اذیت و تمسخر بچههای دیگر قرار میگیرد. آنه بارها مجبور میشود از کسانی که خیلی دوستشان دارد دل بکند و از آنها جدا شود. فقر شدید خانواده و اجبار بچهها به کار کردن و نگرانی همیشگی از بیپول ماندن، موضوع سنگینی است که ممکن است برای بسیاری از کودکان اضطرابآور باشد. تماشای این سریال برای کودکان کوچکتر از ۸ سال پیشنهاد نمیشود. برای کودکان ۸ تا ۱۰ سال هم در صورتی پیشنهاد میشود که آن را با همراهی بزرگترها تماشا کنند تا هم احساس امنیت کنند و هم فرصت داشته باشند در صورت نیاز با هم گفتگو کنند.
چکیده داستان
آنه شرلی دختربچهای یتیم است که پس از مرگ والدینش، عمه و شوهرعمهاش سرپرستی او را به عهده گرفتهاند. او در کارهای خانه و مراقبت از بچهها به عمه کمک میکند، ولی به خاطر فقر آنها، همیشه نگران است به پرورشگاه سپرده شود. روزی خبر میرسد که شوهرعمه در محل کار دچار سانحه شده و از دنیا رفته است. عمه که باید پیش والدینش برود دیگر نمیتواند از آنه مراقبت کند. آنه پیش خانوادهی دیگری میرود که برای نگهداری از بچههایشان نیاز به کمک دارند. تعداد بچههای این خانواده خیلی زیاد است و او باید خیلی سخت کار کند. بعد از مرگ مرد این خانواده، اعضای فامیل، بچهها را بین خود تقسیم میکنند و آنه را به پرورشگاه میسپرند. او تا یازده سالگی در پرورشگاه زندگی میکند؛ تا اینکه روزی خبر میرسد خواهر و برادری به نامهای ماریلا و متیو آنه را به فرزندی قبول کردهاند.
فرصتهایی برای گفتگو
چه چیزی در این سریال برای شما بیشتر غمانگیز است؟ چه موضوعی در آن برایتان خیلی جالب است؟
فکر میکنید کدام بخش از زندگی آنه برای او لذتبخشتر و کدام بخش برایش سختتر بوده است؟
تجربههای آنه برای شما آشنا بودند؟ تابهحال تجربههایی شبیه به او داشتهاید؟ روش شما در برخورد با سختیهای زندگی چیست؟